معرفی کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید
101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید نوشته پل انگون ، از شما میپرسد آیا در دههی بیست سالگی و حتی سی سالگی خود دچار حس مبهم و دیوانهوار شدهاید و دائما از خود پرسیدهاید که چطور شد به اینجا رسیدم؟
همه ما تا قبل از رسیدن به بیست سالگی اهداف و رویاهای بسیاری را در ذهن خود پرورش داده و در تمام مسیر، نهایت تلاش خود را برای رسیدن به آن هدف به کار میگیریم. اما بعد از فارغالتحصیلی و ترک دانشگاه، وارد بزرگسالی شده و پی میبریم که رسیدن به اهدافمان به آن آسانی که گمان میکردهایم نیست و در نتیجه دچار یاس و ناامیدی میشویم.
اگر به این مرحله از زندگی رسیدهاید، با خواندن کتاب پل انگون و با جواب دادن به سوالات نوشته شده در آن، میتوانید در دهه بیست سالگی و حتی سی سالگی به نتیجه مطلوبتان برسید.
فهرست مطالب این نوشته
Toggleمشخصات کلی کتاب
نویسنده: پل انگون
مترجم: هدیه جامعی
انتشارات: کولهپشتی
تمام زندگی ما…
تمام زندگی ما گذر از مرحلهای به مرحله دیگر است. همیشه اطرافیان به ما گفتهاند که با درس خواندن و پشت سر گذاشتن دوران ابتدایی تا دبیرستان، سپس رفتن به بهترین دانشگاه و کسب نمرات عالی، بدون شک میتوانید به هدف، شغل عالی و زندگی ایدهآلتان برسید. همیشه به ما گوشزد شده که به بالا رفتن از پلهها ادامه دهید، سریعتر! بالاتر! به پشت سرت نگاه نکن! سوال نپرس! فقط به بالارفتن ادامه بده!
بنابراین میتوان گفت بیشتر کسانیکه از پلهها بالا رفته و به قله رسیدهاند، کاملا با من هم عقیده هستند که طی کردن این راه دشوار صرفا به خوشبختی ختم نمیشود و چه بسا کسانیکه در این مرحله ناامید و مایوس شدهاند. بهترین راه برای عبور از این مرحله و رسیدن به زندگی دلخواه، پرسیدن سوال مناسب از خود و دیگران است، تا ابهامات را برطرف کرده و بتوانید مسیرتان را پیدا کنید.
بخشی از کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید
در بخشی از این کتاب آمده است که:
«برخی از سوالات تا سالهای سال بیجواب باقی میمانند و این لزوما به معنای اشتباه بودن آنها نیست، بلکه ممکن است جوابی باشد که نیاز به شکل گرفتن و مشخص شدن دارد. از طرف دیگر اگر این سوالات را از خودمان نپرسیم، در دام یک زندگی خوشبینانه گرفتار میشویم. جایی که در آن از احساس افسردگی خود راضی هستیم، فقط به این خاطر که نمیخواستیم خودمان را درگیر یکسری سوالات سخت و دشوار کنیم.
هر کدام از ما روش منحصر به فرد و در واقع سس مخصوص به خودمان را داریم که از مواد مختلفی مانند قدرت، استعداد، اشتیاق، تجربه و… تشکیل شده است. سسی که شبیه هیچ سس دیگری نیست و مزه خاص خودش را به دنیا بخشیده است. پرسیدن این سوالات راه دستیابی به دستور پخت مخصوص خودتان است. با این روش، هدفتان را که منتظر آشکار شدن بوده، پیدا خواهید کرد.»
پشت جلد کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید
در پشت جلد کتاب نوشته شده است که:
آیا بزرگسالی ناامیدتان کرده است؟
چه به تازگی کیک فارغالتحصیلی دانشگاهتان را نوشجان کردهاید و چه در دهه بیست سالگیتان با بحران یک چهارم زندگی دست و پنجه نرم میکنید و سعی دارید هر طور شده از پس دردسرهای بزرگ شدن برآیید، این کتاب مناسب شماست.
برای رسیدن به جوابهای مهم در دهه بیست سالگی باید با سوالات درست و مناسب شروع کنید. پل انگون دوازده سال از زندگیاش را وقف کمک به بیست و چند سالهها کرده است. او در این کتاب حداکثر تلاشش را کرده تا خوانندگان را با سوالات اساسی زندگی آشنا کند.
برخی از سوالاتی که در 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید
در این بخش برخی از جذابترین سوالات را با یکدیگر میخوانیم:
- بهترین راه برای دانستن اینکه چه زمانی آمادگی ازدواج دارید، چیست؟
- آینده شغلیام چگونه است و یک شغل موفق چه شکلی است؟
- چطور میتوانم تصمیم بگیرم وقتی نمیدانم چه انتخابی باید داشته باشم؟
- چطور میتوانم از اینترنت دل بکنم و با انسانهای حقیقی ارتباط برقرار کنم؟
- چرا عدهای ازدواج موفق دارند، در حالیکه عدهای دیگر هنوز به بزرگراه نرسیده، چپ میکنند؟
- آیا من آن روی عکسهایی که افراد در اینستاگرامشان پست میکنند را میبینم؟ (منظورم آن رویی است که از آن عکس نمیگیرند.)
- نکته محوری داستان من کجاست؟
- آیا من کسی را در (تیم رویاییام) دارم؟
پل انگون همیشه تحلیل خندهدار، عجیب و غریب و دقیقی از زندگی یک فرد بیست و چند ساله (و سی و چند ساله) که با مشکلات نسل هزاره روبهرو است را ارائه میدهد. اما اینبار در این کتاب پا را فراتر گذاشته و به سراغ مسائل اساسیتر رفته است.
اگر از شکست خوردن، ناامید شدن یا هردو میترسید، یا اینکه مشتاقانه به دنبال توصیههایی میگردید تا به کمک آنها مرحله گذر از مشکلات را پشت سر بگذارید، کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید را بردارید و در حساسترین دهه زندگیتان بدرخشید.
پیشنهاد میکنم در کنار خواندن این کتاب، کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی را نیز بخوانید.
چگونه این کتاب را بخوانیم؟
بهتر است کتاب را بدون وقفه طولانی بخوانید و برای جواب دادن به سوالاتش زیاد مکث نکنید. باید سعی کنید ابتدا ارتباط این کتاب، سوالات و داستانهایش را درک کنید. تنها در این صورت خواهد بود که به راحتی میتونید به سوالات آن، بدون سردرگمی پاسخ دهید.
در زیر به برخی از سؤالات کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید اثر پل انگون و توضیحاتی در مورد آنها میپردازیم:
1)بهترین راه برای بر هم زدن با خودم چیست؟
تا به حال برایتان پیش آمده که رابطه عاشقانهتان را بر هم بزنید؟ جدا شدن و بر هم زدن بسیار سخت است زیرا بخش اعظمی از برنامهها و رویاهایتان با شخص مقابلتان بوده و زمانیکه آن شخص ترکتان میکند دچار سردرگمی و یاس میشوید. اکثر تغییر و تحولات ما در زندگی نیز شباهت زیادی به بر هم زدن رابطه دارند، با این تفاوت که باید با یک فصل از زندگی خودت و کسی که تا آن زمان بودهاید بر هم بزنی. در بخشی از کتاب آمده:
«لحظهای که کسی که بودهاید را رها میکنید، لحظه حماسی آغاز جستجو برای خود واقعیتان است. تغییر سخت است.»
تغییر و تحولات در تمامی دوران زندگی ما رخ میدهد، بهخصوص در دهه بیست سالگی. درست است که این امر میتواند حس بر هم زدن یک رابطه عاشقانه را داشته باشد، اما آیا به هم زدن رابطهای که از هم پاشیده بهتر از حفظ آن نیست؟
تا الان به دوستان خود فکر کردهاید؟ دوستانتان مثل کولهپشتی جهشی هستند و به پروازتان کمک میکنند و یا مثل سندان (ابزار آهنی ضخیمی که آهنگران آهن را روی آن گذاشته و با پتک میکوبند) هستند و مدام شما را به پایین و به جایی شبیه زیرزمین تاریک میکشند؟
انتخاب دوست در دهه بیست سالگی بسیار مهم است زیرا شیوه زندگی شما را دوستانتان تعیین میکنند و شما نیز با دوستانتان شناخته میشوید.
2)چطور میتوانم تصمیم بگیرم وقتی نمیدانم چه انتخابی باید داشته باشم؟
جمله قابل توجهی در این بخش از کتاب آمده که: «جام حذفی، ورود به بزرگسالی است.» به این معنی که وقتی نمیدانید چه گزینهای را انتخاب کنید، تصمیم بگیرید که میخواهید گزینهای را انتخاب کنید. تصمیم گرفتن به معنی انتخاب نیست. برای مثال اگر نمیدانید در زندگی خود در چه زمینهای علاقه دارید، ابتدا تصمیم بگیرید گزینهای را انتخاب کنید و به بعضی از سوالات مطرح شده در کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید اثر پل انگون ، پاسخ دهید.
تنها در این صورت خواهد بود که میتوانید به فواید و مضرات انتخاب خود پی ببرید. اگر به این نکته پی بردید که انتخابتان مفید نیست، اشکالی ندارد و این جام حذفی، شما را به برنده شدن نزدیکتر میکند.
همانطور که روزولت به درستی گفته است: «دست به کار شوید. کاری انجام دهید؛ عاقل باشید؛ وقتتان را هدر ندهید؛ خلق کنید، عمل کنید، هر جایی که هستید مسئولیتی را قبول کنید و کسی باشید؛ دست به کار شوید.» پس مهم نیست انتخابتان کوچک باشد یا بزرگ، فقط انجامش دهید.
پیشنهاد میکنم در کنار خواندن این کتاب، مقاله هدف چیست را نیز مطالعه بفرمایید. در این مقاله به طور مفصل در مورد هدف و هدفگذاری توضیحاتی را ارائه دادهایم.
3)چطور میتوانم در راه رسیدن به هدفی عمدا و با برنامه ریزی قبلی مسیرم را گم کنم؟
همه ما در زندگی، مسیر خود را گم میکنیم و این احساس و اتفاق مهمترین بخش تغییر و تحول است. ما در اوایل زندگی عادت به گم کردن مسیر خود نداریم چون با دستورالعملهای واضحی برای رسیدن به آرزوها و موفقیتهای خود بزرگ میشویم، ولی این امر ضمانتی برای نداشتن بزرگسالی ناآرام و مشوش نیست.
به ندرت مسیر رسیدن به هدف صاف و هموار است و گم شدن در مسیر در هر دههای از زندگی امری طبیعی است. در انتهای این بخش از کتاب آمده است: «دهه بیست سالگیتان سپری کردن سالها بر طبق برنامهریزیهایتان نیست، بلکه درباره انطباق، تغییر و رشد شماست.»
4)آیا گم کردن راه مزایایی هم دارند؟
جواب این سوال بسیار ساده است، بله. وقتی مسیرتان را گم میکنید، حس خلاقیتتان شروع به کار میکند، تمامی حواستان به کار میافتد، بیشتر میتوانید سوپرایزهای زندگی را تجربه کنید و… .
بهطور کلی شخصیتتان زمانی ساخته و بالغ میشود که احساس کنید همه چیز در اطرافتان در حال فروپاشی است.
فواید خواندن کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید
پس در نهایت به این نکته پی بردیم که برای پیداکردن جوابهای درست و مناسب، اول از همه باید سوالات درست و مناسب پرسید. سوال درست میتواند نصف مشکل را حل میکند. زندگی دردهه بیست و حتی سی سالگی حس تغییر و تحولی دائم دارد. هنوز تکلیفتان را برای زندگی نمیدانید و به یک برنامه واحد نرسیدهاید، اما با تمام وجود مطمئن هستید که هرگز در این جایگاه و مکانی که الان هستید، نخواهید ماند و درجا نخواهید زد.
با تمام این تفاسیر، در کتاب بیان شده است که: « این کتاب یک آزمون نیست؛ کتابی نیست که بخواهید یکجا و به یکباره آنرا بخوانید. این یک پروسه طولانیمدت است.»
به نظر من بهتر است برای مطالعه این کتاب، بعد از آنکه یکبار بهطور اجمالی آن را مطالعه کردید، هر روز 5 سوال آن را خوانده و به آن جواب دهید. بهتر است همراه با یک کاغذ و قلم به سراغ این کتاب بروید.
اقدام کنید
پس اگر در ابتدای راه قرار دارید و هنوز بالا رفتن از شیب و رسیدن به قله را شروع نکردهاید و یا حتی به بالای قله رسیدهاید و میخواهید در را به روی رویاهایتان باز کنید، هر چه زودتر خواندن کتاب 101 سؤالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید نوشته پل انگون را آغاز کنید.
دیدگاهتان را بنویسید